هیچ کتابخوانی نیست که در مقطعی از زندگی خود اسیر جادوی نشریات نشده باشد. ماهنامهها، فصلنامهها و حتی گاهنامهها به وقت انتشار خود شوری در دل خوانندگانشان ایجاد کردهاند که انتشار هیچ کتاب مستقلی قابل قیاس با آن نبوده است. از جریان سازی و اعلام وجود جنبشهای ادبی و هنری که جایگاهشان غالباً همین نشریات بوده هم نباید غافل شد. ردپای نویسندگان مشهور معاصر را گاه میتوان در نشریات مستقل و گاه شهرستانی سالهای دور پیدا کردکه با سری پر شور در پی افکندن طرحهایی نو بودهاند. برخی نیز موفق شدهاند و سبک و سیاقی تازه پدید آوردهاند.
ادامۀ مطلب
امیر –
از مهمترین کتابهایی که به قولی دستم بهش خورده و تونستم در واقعیت، در جامعه خودمون و البته جوامع خاورمیانه مشاهده ش کنم این کتابه که بشدت پیشنهاد خواندنش میکنم. برای نخستین بار خط فکری خودم با کسای دیگه رو پیدا کردم و خوشحالم که هستن و بودن کساییکه به چنین چیزهایی اندیشیدن و خوشحالترم که به کتاب دراومدن.
از کتاب هایی هست که همیشه نیاز داشتیم و تا مدرن شدن فرهنگ، اجتماع، روابط، سیاست و اقتصادمون نیازش داریم. این راهیه که تلاش کردیم پیداش کنیم اما ضعف هایی جلودار بودن که تو کتاب بهش اشاره میشه. تیشه ای که باید به سنت و مذهب زده بشه و ناف گذشته ی پرافتخار اما بی فایده رو بِبُره تا از سقوط ایران (بخوان کشور جهان سوم و مدرنیزه نشده) جلوگیری کنه.
انحطاط یک کشور پیش از رخ دادن اون باید به پرسش کشیده بشه. لزوما پرسش از انحطاطِ چیزی، به معنی منحط شدن حتمی اون نیست، برعکس پیشنیازی برای به چاله نیوفتادن اونه که ما هرگز انجام ندادیم اما در طول تاریخ برخی احساسش کردن.