کتاب روز
رایگانکتاب روز
زیر نظر ناصر رحمانی نژاد
ناشر انتشارات روز
کتاب اول شهریور 1347
کتاب دوم آبان 1347
کتاب سوم اردیبهشت 1348
اگر با دانلود مجموعه از وبسایت مشکل دارید، روی عناوین کتابها کلیک کنید تا تک تک از سایت یاندکس دانلود کنید. سومین راه استفاده از کانال تلگرام ماست.
«کتاب روز» بیشتر به تئاتر میپردازد و مباحث مربوط به تئاتر را پیش میکشد و نیز نمایشنامههای ایرانی و خارجی را به چاپ میرساند.
سرمقالۀ کتاب اول مطلبی است تحت عنوان «نظری بر نقد تئاتر» نوشتۀ ا.وی. کوتون رئیس هیئت منتقدین «دیلی تلگراف» در زمینۀ تئاتر و باله به ترجمۀ یوسف بابایو و پرویز خضرائی.
بخشی از این مقاله را نقل میکنیم:
«هرگاه یک گیاهشناس که دربارۀ آناتومی گیاهان دانش وسیع دارد به تماشای جنگل برود و همچنان این مسئله ذهنش را اشغال کرده باشد، جنگل و زیبائیهای خارجی آن را نخواهد دید. چرا که او در خیال خود پوستههای تشکیلدهنده و آوندهای گیاه را از نظر میگذراند و لذا از ادراک لذت مناظر اطراف و رؤیت پیچ و خم گلها و پیچکها محروم خواهد ماند. و نیز منتقدی که در تماشای یک نمایشنامه تمامی دانشهای تکنیکی خود را به کار اندازد، مقدار زیادی از آنچه که روی صحنه در جریان است، از نظرش پنهان خواهد ماند و حاشیه روی مفرط ذهنیاش مانع از دیدن احیاناً نکات مثبت نمایشنامۀ مورد نظر میگردد. این یک هشدار و اعلام خطر است برای چنین منتقدینی. البته این بدان معنی نیست که یک منتقد فاقد هرگونه تجربه و آگاهی تکنیکی باشد، به هیچ وجه. چه، من هرگز با منتقدی برخورد نکردهام که در بحث و مقالههایش مجاب کننده و منطقی و ثمربخش باشد و از ریزهکاری داخلی تئاتر و عوامل تشکیل دهندۀ آن آگاه نباشد. هدف این بود که این طرف قضیه نقش استتار را در محاسن یک اثر ایفا نکند و کفۀ دیگر را در هوا معلق نسازد…»
«نامهای به استانیسلاوسکی» از اوگنی واختانگوف ترجمۀ فیروز بروشکی، «دو بخش از دو کتاب» (دربارۀ استانیسلاوسکی) ازهارولد کلورمن ترجمۀ ک.خسروی، «جستجوی بی پایان ژید…» از توماس مان ترجمۀ رحیم اصغرزاده، «مصاحبه با آندره بلوک» ترجمۀ ژن رمضانی، نقد و معرفی «آسیا و استیلای باختر»، «آوازهای پشت برگها»، «دفترهای روزن»، نمایشنامۀ تک پردهای «کارمندهای روز جمعه» نوشتۀ محسن یلفانی و چند کاریکاتور از محسن میردامادی از دیگر مطالب این دفتر است.
سرمقالۀ دفتر دوم تحت عنوان «اعتقادات یک منتقد» نوشتۀ هارولد کلورمن ترجمۀ گارگین آریکیان است. در بخشی از این مقاله آمده است:
«…از آنجا که تئاتر برای ما به یک کالای تجملی بدل شده است، شخصی که در جستجوی تفریح و سرگرمیاست، نیازمند راهنمائی عاجل میباشد، و منتقد روزنامه هم برای نوشتن گزارشهای روزانۀ لازم حاضر و آماده است. ستونهائی هم در اختیار دارد اما بیشتر اظهار عقیده را جانشین انتقاد میسازد، به طوری که تنها معدودی از خوانندگان وی هستند که میدانند انتقاد واقعاً چیست.
سردبیران روزنامه علاقۀ خاصی به تئاتر ندارند. نظریات آنها هم معمولاً همانند نظریۀ تماشاگرانعادی است. از این رو در مورد صلاحیت هر کسی که باید در مقام منتقد تئاتر به کار بپردازد کمتر پرس و جو میکنند. همین قدر که روزنامه نگاری ذی صلاحیت بوده و سلیقهاش هم زیاد عجیب و غریب نباشد که احیاناً خوانندگان را نومید سازد یا باعث رنجش خاطرشان گردد، سردبیر راضی خواهد بود. اگر علاوه بر اینها منتقد بتواند چربزبانی و بذلهگوئی کند و عقایدش را به صورت فرمولهائی که به اندازۀ شعارهای تبلیغاتی مؤثر باشند درآورد، سردبیر مشعوف خواهد شد، زیرا آنچه برای او اهمیت دارد تیراژ است. در واقع منتقد روزنامه در قبال هیچ کس مسئول نیست الا روزنامهاش. در زمینۀ فعلی وضع تئاتر، منتقدین دست کم سه یا چهار روزنامه(ستونهای روزنامههای مزبور حتی بیشتر از کسانی است که آنها را مینویسند) خیلی بیشتر از آنچه همگان بخواهند اعمال قدرت میکنند. البته منظور قدرتی است که در فروش مؤثر است. خود منتقد هم ممکن است از نفوذ تجاربی که اعمال میکند ناراحت باشد، حتی ممکن است بعضی مواقع تا آنجا پیش برود که ناقد بودن خود را انکار کند، و اعلام دارد که او تنها یک گزارهنویس است و سخنانش چندان معتبرتر از اشخاص دیگر نیست. از همۀ اینها گذشته، همان طور که غالباً گفته میشود، ناقد ناگزیر است در ظرف کمتر از یک ساعت پس از پایان اجرای نمایشنامه فوراً نقد خود را بنویسد. گرچه این مدافعات عموماً صادقانه هستند، اما نوعی ریا و تزویر ناخودآگاه دربردارند. به هر حال این واقعیت به جای خود باقیست که اکثر ناقدین روزنامهها نظریات خود را با نقد اشتباه میکنند. آنها نیز به اندازۀ خوانندگان از موضوع بیاطلاعند…»
«نمایش نگاری کارگردان» نوشتۀ م.رخلس ترجمۀ مهین اسکوئی مقالهای است که بخشی از آن در این دفتر و بخشی در دفتر سوم به چاپ رسیده اما همچنان ناتمام است.
«برتولت برشت/آیا یک نمایشنامهنویس مارکسیست است؟» از لاورنس ریان ترجمۀ م.ع. عموئی، «پایگاههای متقابل فرهنگ ملی و مبارزۀ آزادیبخش» از فرانتس فانون ترجمۀ علی طه، «هنر و رشد کامل فرد» ترجمۀ بزرگ امید که بخشی از آن در این دفتر و بخشی در دفتر سوم به چاپ رسیده است، شعرهایی از سعید سلطانپور، فرهنگ؛ نقد سیدجواد طباطبائی بر کتاب «سیر فلسفه در ایران»، نقدی بر نمایشنامههای «شهر قصه»، «هرکول و طویلۀ اوجیاس»، «ناقالدی»؛ چند کاریکاتور از اسماعیل خلج، «آناژنسکا امپراتریس بلشویک» نمایشنامه از جرج برنارد شاو ترجمۀ محمدتقی علیشاهی و مقدمهای بر «حادثه در ویشی» از آرتور میلر ترجمۀ رحیم اصغرزاده از دیگر مطالب این دفتر است.
سرمقالۀ دفتر سوم «دربارۀ انتقاد» نوشتۀ ن.ر. مهر است. نویسنده مقالهاش را با این سطرها آغاز میکند:
«کار نقدنویسی در کشور ما تا آنجا که انجام شده نه تنها رهنمون و سازندۀ راهی نبود، بلکه اغلب گمراه کننده و ویرانگر نیز بوده است. در این باب تا به حال حرفهای بسیاری زده شده، نوشتههای زیادی چاپ شده و به شکلهای گوناگون اشاراتی رفته؛ اما هر روز این اغتشاش و گمراهی بیشتر به چشم میخورد. به راستی چه باید کرد تا راه حلی برای این مشکل پیدا شود؟
به نظر میرسد که باید راه حل آن بسیار ساده باشد. زیرا آنچه که در این باره گفته شده تقریباً فاصلۀ بسیار کمی با اصول صحیح انتقاد داشته است. اما چرا در عمل این چنین نیست و باز هنگام خواندن یک نقد اعتقاد و باوری که میبایست در ما ایجاد شود، احساس نمیشود؟ شاید تنها یک چیز ساده ولی کمیاب در این نقدها و بررسیها نیست و آن صداقت و آگاهی کامل نسبت به موضوع مورد بحث است. بله، اگر تنها صداقت و آگاهی وجود داشته باشد، امیدی برای بررسی درست و راستین نیز میتواند موجود باشد. و در غیر این صورت، هیچ…»
نویسنده پس از بررسی «نقد»هایی که از کارهای هنری شده و نقدهایی که ارزش هنری دارد اما نوشته نشده، مقالهاش را با این سطرها به پایان میرساند:
«در این زمان مصیبت ما بیش از پیش به چشم میخورد. نه هنرمندانی داریم که در برابر فشارها مقاومت به خرج دهند، و نه منتقدانی که آشکارا بر این نابسامانی حمله برند. اکنون به منتقدانی نیازمندیم که هر اثر هنری برایشان حکم نوزادی را داشته باشد که برای حفظ و نگهداری او خود را موظف ببینند. منتقدانی که انتقاد کنند و آموزش دهند، نه آنکه تنها شلاق بزنند و سرزنش کنند. چرا که در این صورت بیم آن میرود نوزاد گنگ و ابله تربیت شود، و آن وقت دیگر، تغییر نسلی باید تا نوزادی سالم متولد و تربیت گردد.
و کلام آخر آنکه در شرایط امروز کسانی حق اظهار نظر در مقولۀ هنر را دارند که دارای شرف و وجدان پاک هنری بوده، با آگاهی، ایمان و وفاداری کامل به پیشروترین اندیشه و فلسفۀ اجتماعی دست به اقدام زنند.»
«آنتون آرتو و تئاتر معاصر فرانسه» از ل.ر. شامیر ترجمۀ م.ع. عموئی، «نخستین تروپهای تئاتری آذربایجان» نوشتۀ جعفر اخگری ترجمۀ صمد بهرنگی، «واختانگف-کارگردان» نوشتۀ نیکلای گارچاکف ترجمۀ دکتر ناصر صادقی-ژن رمضانی(که ناتمام میماند)، «سازمان هنرمندان فدراسیون روسیه» از میخائیل تزارف ترجمۀ ت.ب. هرمز، «خشونت، انقلاب و تحول در کشورهای آمریکای لاتین» نوشتۀ جان جراسی ترجمۀ شاهین، دو قطعه از کتاب «چنین گفت زرتشت» ترجمۀ داریوش آشوری-اسماعیل خوئی، شعرهایی از اسماعیل خوئی و جعفر کوش آبادی، داستان کوتاهی از محمد خلیلی، نقد کتابهای «زندگی من» و «دایره المعارف فارسی»؛ «27 واگن پر از پنبه» نمایشنامهای از تنسی ویلیامز ترجمۀ مهران رهگذار و … از دیگر مطالب این دفتر است.
«کتاب روز» در سه دفتر و 354 صفحه به قطع وزیری منتشر شده و یکی از جُنگهای خواندنی در زمینۀ مباحث تئاتر است.