• 0 آیتم -
    • سبد خرید شما خالی است

فریدون گیلانی

"در سال 1317، ماه دی، روز هفدهم در قائم شهر [شاهی] بدنیا آمد و در سال 1400، ماه اَمرداد، روز بیست و هفتم در شهر هامبورگ، رخت از جهان بربست. زندگی او همچون همگان، در محور اجتماعی به ارزش های واقعی خود رسید. فارغ التحصیل دانشسرای عالی تهران، که در رشته ادبیاّت کار خود را در آموزش و پرورش آغاز کرد. پس از مدتی، کار مطبوعاتی خود را در مجله های خوشه و فردوسی پی گرفت. شعر، ترجمه و مقاله نویسی، از نقاط قوت کار او بود. آخرین محل کار او روزنامۀ کیهان بود که در سال 1358 توسط حاکمان جدید، پاک سازی شد. او از سال 1365 مجبور به ادامۀ زندگی در تبعید شد و در کشور آلمان به این زندگی ادامه داد. در یک سال و نیم پایان زندگی اش به دلیل ضعف جسمی و حوادثی که آن ضعف را تشدید کردند از حرکت کافی برخوردار نبود. با این وجود، در نشر افکار همیشگی اش کوتاهی نمی کرد. همسر و همراهش که تا آخرین لحظات زندگی در کنارش باقی ماند و چهار فرزند، پروندۀ زندگی شخصی اش را می بندند. امّا آنچه حضور او را در این جهان برجسته میکرد کار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او بوده است. در کار سیاسی با سازمان ها، انجمن ها، اتحادیه ها و احزاب گوناگونی، اعم از ایرانی و بین المللی همکاری کرده است. در کار اجتماعی به بسیاری از پناهجویان و انسان های گریخته از جهنم ملایان و دیگر کشورهای مستبد کمک کرده و امکان پذیرش آنها از طرف دولت های اروپایی را تسریع کرده است. و بالاخره در کار روزنامه نویسی، ادبی و فرهنگی با آثار بسیاری که در زمینه های مقاله نویسی، ترجمه، شعر و داستان از او بجا مانده است کارنامۀ درخشانی از این حضور، از خود به امانت گذاشته است. عضویت او در بیشمارانی از انجمن ها، سندیکاها، کانون های فرهنگی و ادبی، نشانگر حضور فعال و خستگی ناپذیر او در این عرصه بوده است. "

کتاب های نویسنده

لحظه‌های کوتاه، اندیشه‌های بلند

رایگان
گفت‌و‌گو با خوزوئه دوکاسترو، گوستاو ولاگوس، کنستانتین ویرژیل گئورگیو، کارل هتش، مصطفی رحیمی، کالین چوا، حسین اوف بیوک آقا، پیتر بروک، اتکی موبومونا، علی اصغر حاج سیدجوادی، یرژی گروتوفسکی، گلدن گیت
یادداشتی بر نسخه الکترونیکی «لحظه‌های کوتاه، اندیشه‌های بلند»
دوست عزیزی که به جای «منهدم کردن»، یا به رسم رایج «انکارکردن»، به «ماندن» فکر می‌کند، کتاب سال 1349 من با عنوان «لحظه‌های کوتاه ، اندیشه‌های بلند» را، پس از 43 سال که گمان کنم حتی از سن خود او هم بیشتر باشد، به صورت نسخه‌ای الکترونیکی تنظیم کرده و با موافقت خود من به وب‌سایت باشگاه ادبیات سپرده و آن را در اختیار خود من هم قرار داده است. (قابل توجه دوست عزیزی که شعر بلند «پا در رکاب خویش» مرا به آلمانی ترجمه کرده و در آمازون برای فروش گذاشته، اما آن را حتی به خود من هم نمی فروشد!)
کسانی که در روزهای اول قیام ضد سلطنتی به «کمیته مشترک عملیات ضدخرابکاری» رفته بودند، به من که آن زمان در روزنامه کیهان می‌نوشتم، خبردادند که انباری از این کتاب را، با بسیاری از کتاب‌های دیگر، در «انبار» «کمیته مشترک عملیات ضد خرابکاری» حکومت پهلوی دوم دیده‌اند که لابد به خاطر علاقه فراوان بازجویان ایشان به خوردن کتاب بوده است!
نسخه‌هائی از این کتاب هم، مثل کتاب‌ها و نوشته‌های منتشر نشده و شده‌ی دیگر، که من خود در خانه داشتم، در روز دستگیری من به وسیله صاحبان جدید آن «کمیته» که برادران پاسدار بودند، به غارت رفت. یعنی که من حتی یک نسخه از این کتاب و کارهای دیگرم را که به غارت رفته‌اند، در اختیار ندارم و حضرات هر دو حاکمیت چنان حریص کتاب میل می‌فرموده اند!
به هرصورت، از امیر عزتی جوان پرشور و آگاهی که «باشگاه ادبیات» را با رفقایش راه انداخته و نمی گذارد «کار» «اهل کار» پامال بی‌خردان شود، بی‌نهایت خشنودم و خشنودتر خواهم بود که بتوانند با همه کارهای من که به مردم تعلق دارند، چنین کنند. این کارها، اجازه نمی خواهد. کار ما و کار «کار» های ما، از این حرف‌ها گذشته است .
فریدون گیلانی
دوازدهم فروردین ماه 1392