هیچ کتابخوانی نیست که در مقطعی از زندگی خود اسیر جادوی نشریات نشده باشد. ماهنامهها، فصلنامهها و حتی گاهنامهها به وقت انتشار خود شوری در دل خوانندگانشان ایجاد کردهاند که انتشار هیچ کتاب مستقلی قابل قیاس با آن نبوده است. از جریان سازی و اعلام وجود جنبشهای ادبی و هنری که جایگاهشان غالباً همین نشریات بوده هم نباید غافل شد. ردپای نویسندگان مشهور معاصر را گاه میتوان در نشریات مستقل و گاه شهرستانی سالهای دور پیدا کردکه با سری پر شور در پی افکندن طرحهایی نو بودهاند. برخی نیز موفق شدهاند و سبک و سیاقی تازه پدید آوردهاند.
ادامۀ مطلب
آلفرد نوبل !؟ –
این حبۀ قند را، چهل و هفت سال قبل، از خوش حادثه! سیلی مهیب که کوچه پسکوچه های شهری کهن را درنوردیده بود و هر چیزی را همراه خود آورده، نصیبم کرد و چه خوش نصیبی!. بارها و بارها خواندم و خواندم و هربار بیشتر حظ بردم. چندی بعد، ده جلد از آن را به اهل ذوق هدیه کردم. آن کتابها، در گذر زمان مفقود شدند ولی محتوای شادشان هنوز در خاطرم باقی اند و هر از گاهی، بمناسبتی در جمع دوستان علاقمند بازشان میخوانم و همچنان نشاط می آفرینند. بر مزار شاعر در روستای عبدل آباد، فاتحه ای نثار روحش کرده و در عالم خیال پرسیدم : شاعر، چرا سنگ مزارت را به سرودۀ “سنگ مزار”ت زینت نداده اند؟